ساندویچ پانل دیواری ماموت پانل دلیجان 09186436863

ساندویچ پانل دیواری ماموت پانل دلیجان 09186436863

ساندویچ پانل دیواری ماموت پانل دلیجان 09186436863

ساندویچ پانل دیواری ماموت پانل دلیجان 09186436863

ابسان الکتریک۲۰

 


بی تا

کارگردان: هژیر داریوش

فیلمنامه: گلی ترقی

مدیر فیلمبرداری: هوشنگ بهارلو

تدوین: ماه طلعت میرفندرسکی

موسیقی: لوریس چکناواریان

عکاس: کیومرث درمبخش

بازیگران: گوگوش، عزت الله انتظامی، پروانه معصومی، مهین شهابی، مهری رحمانی، نسا ضیاییان، هژیر داریوش، هوشنگ کاوسی، اکبر زنجانپور، صادق توکلی

سال ساخت: 1351


خلاصه داستان:

بی تا به پدر بیمارش علاقه دارد و مادرش به او و شوهر خود بی اعتنا است. سیما، خواهر بی تا، برای او خواستگاری پیدا می کند که بی تا با خل بازیهایش او را می راند. بیتا به کوروش، روزنامه نگاری جوان علاقه دارد که او نیز رفتار غیرعادی بی تا را تاب نمی آورد. بی تا ناخواسته میهمانی کوروش را به هم می ریزد و کوروش برای خلاص شدن از دست بی تا به تلفن های او جواب نمی دهد. بی تا با هفت تیر زنگ زده پدرش، کوروش را وادار می کند که به او اظهار علاقه کند. پدر بی تا می میرد و کوروش به خارج از کشور می رود. بی تا تحت فشار خانواده اش تن به ازدواج ناخواسته ای می دهد، اما به شوهرش بی اعتنا است. روزی بی تا از رادیو صدای کوروش را که بازگشته است می شنود و بلافاصله به دفتر روزنامه اطلاعات می رود اما کوروش به او تاکید می کند که به فکر خانه و زندگی اش باشد. شب هنگام پاسبانی بی تا را جلب می کند و به کلانتری می برد و سحرگاه آزادش می کند. در خیابان چند جوان با اتومبیل مزاحم بی تا می شوند و او سوار اتومبیل آن ها می شود.

 
 

الألعاب

الکاریکاتیر

مسجات للجوال

الحکم والأقوال

أسرار الماسنجر

مرکز الأخبار

النکت

عجائب وغرائب

عالم الجن

القرآن الکریم

اختبر معلوماتک

أقراء الجرائد

DigiChat requires a Java Compatible web browser to run.

قوانین الدردشة

استفتاء

الإداریین

المسابقة

 خبرنامه‏داخلی‏حزب،شرق،بانوی‏الگو،نامه‏امام

سلام


1-‏ دیشب که یه سری به نگهبانی زدم تا نکنه نامه‏ای چیزی برام اومده باشه، یه بسته پست شده رو دیدم که برام اومده بود.


وقتی ورداشتم، فهمیدم چیه.
خبرنامه داخلی جبهه مشارکت.
این رو واسه این گفتم که بدونید خبرنامه داخلی یک حزب رسمی کجاها که نمیره! تاکید وزارت ارشاد بر غیرقانونی‏بودن‏این‏رویه اوج‏قانونگرایی‏یک‏حزب‏پرحرف و پرمدعا


راستی یه نامه دیگه هم رسیده بود، از طرف ستاد فرهنگی فجر انقلاب اسلامی به همراه یک کتاب پالتویی با عنوان منشور نظریه دولت اسلامی. همین


2- درباره روزنامه شرق؛ گرچه چند روزی از قضیه‌ش گذشته اما میخام چند جمله‌ای درباره‌ش بنویسم.
یک نکته جالبی که آدم را قلقلک می‌دهد،‌ علاوه بر کار عجولانه هیئت نظارت بر مطبوعات و ...، رفتارهای اهالی شرق است.
یعنی در عین حال که انبانی پر از تخلفات ریز و درشت به دنبال خود می‌کشیدند، هر روز یک شیرین‌کاری از خودشون بیرون مینداختن.
این‌ها که حداقل خودشان ادعای نبودن آزادی و برنتافتن هرگونه انتقاد را می‌دهند و در این‌راه چه بسا کتاب‌ها نوشته‌اند و مقاله‌ها به دست چاپ سپرده‌اند، به اندازه یک آدم معمولی،‌ تدبیر نیندوخته بودند، مگر آن‌که تدبیر ایشان را تعطیل شدن روزنامه‌شان بدانیم. یادداشت‌مربوط


3- من واقعا نمی‌فهمم این خانم انوشه انصاری از اون روز که به فضا رفت تا امروز که از سفینه فلان نزول اجلال نمودند چه گلی به سر این ملک و مملکت زدند که این‌گونه همه به شادباش و خوش‌ و خرمی مشغولند.
یا مبلغان حرکت بزرگ و تاریخی این خانم – از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی- چیز قابل افتخاری در این سفر مشعشع یافته‌اند و یا عقب‏ماندگی ما مانع از فهم این‌چنین افتخار شدیدی است. یک‌خبر جالب‌در این‌باره


4- انتشار نامه امام هم که ... متن‌نامه
خدا ما را به راه راست هدایت کند.


دعای یاعلی‌یاعظیم


دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان


جزء پنجم قرآن کریم


التماس دعا




نویسنده: (جمعه 7/7/1385 :: ساعت 3:42 عصر)
لینک های مرتبط: اخبار (141) - ادبیات (483) - جامعه (441) - خانه (57) - علوم (123)


 رمضان،مقاومت، سید مهدی شجاعی

به نام خدای ماهی که شب قدری به فضیلت هزار ماه دارد.


سلام به دوستان عزیز.


1-دیشب حالم اصلا خوش نبود.
بعد از افطاری و یه خورده هم دیدن سریال‏ نه‏چندان بی‏مزه شبکه دو نشستم به کتاب خوندن.


2- یه چند شب پیش به سعید گفتم می‏تونی برام سانتاماریا گیر بیاری.
گفت فردا، همون وقت هم توی کتاباش گشت و سه تا کتاب که داستان‏های سید مهدی توش بود رو بهم داد.


3- دیشب که داشتم می‏خوندم، کلی حالم خوش شد، کلی هم خوش‏حال شدم
البته بگم که از عصر شروع به خوندن کردم
توی کتابی که انتشارات نیستان به عنوان گزیده ادبیات معاصر چاپ کرده بود، یه داستان کوتاه بود که عنوانش یادم نیست اما درباره جنگ و جبهه بود و محور داستان یه دختر چشم‏آبی بود و ...
فکر کنم هدیه هفته دفاع مقدسم همون داستان بود ...



4- کتاب دومی که خوندم، رزیتاخاتون(البته+متن‏دفاعیه‏در دادگاه و دو مصاحبه) بود که سرشار از ادبیاتی بود که فکر می‏کنم جامعه سیاسی و فرهنگی ایران خیلی بهش نیاز داره اما حیف که ...


5- درباره ماه مبارک نمی‏دونم چی بگم،
دفعه‏های پیش درجا یه متن ادبی دم‏دستی می‏نوشتم و میزاشتم توی وبلاگ اما حالا ...
شاید حسش نیست، شایدم ...


دعا یادتان نرود.
5- در این ماه مبارک، رهایی قدس شریف و ... را از یاد نبریم.
6- راستی! همیشه مراسم هفته دفاع مقدس و نمایشگاه‏ و ... توی قم رو توی رودخونه برگزار می‏کردن اما امسال کنار کوه خضر هستش؛ و این یعنی این‏که اگه من سال‏های پیش حداقل سه بار به نمایشگاه دفاع مقدس سر می‏زدم امسال شاید یه بار هم نتونم.


7- اینم دعای نور با صدای محمد اصفهانی اینجا


یاعلی




نویسنده: (سه‏شنبه 4/7/1385 :: ساعت 4:21 عصر)
لینک های مرتبط: ادبیات (483) - ادبیات سیاسی (6) - ادبیات متعهد (17) - ادبیات مقاومت (31) - انقلاب اسلامی (205) - تاریخ ایران (49) - جامعه (441) - خانه (57) - داستان نویسی (26) - متون ادبی (55) - هنر عصر انقلاب اسلام (2)


 شروع‏دوباره؛نشست‏هم‏اندیشی‏وبلاگ‏نویسان‏قرآنی

سلام


1- من کاری به آن‏چه که قبل از من بر این وبلاگ آمده است ندارم؛ خواهش می‏کنم شما هم کاری نداشته باشید.


2- امروز بعد از اینکه رفتم حمام و لباس‏هام رو شستم، نزدیک ساعت 4 و چهل دقیقه بود که راه افتادم که برم محل برگزاری نشست هم‏اندیشی وبلاگ‏نویسان قرآنی.
3- وقتی رسیدم یه خورده از سخنرانی حاج‏آقای شهریاری مونده بود.
برای استفاده از سخنرانی‏ ایشون
اینجا برید
4- کنار من یه آقایی نشسته بود که ساکت و مثبت نشسته بود و گوش می‏کرد اما من شروع کردم به وراجی؛ اونم از روی ناچاری جوابم رو می‏داد؛
وبلاگ‏ایشون.
5- همین‏جوری که داشتیم پذیرایی می‏شدیم، اون آقایی که توی
دفتر توسعه وبلاگ دینی یه کاره‏ای بود، رفت و گفت که تریبون آزاد داریم هرکی میخاد اظهار وجود کنه بیاد.
6-
حاج‏آقای نجمی به عنوان تریبون‏گردان، با یه حاج‏آقایی که مسئول واحد پاسخگویی به شبهات قرآنی بودن وارد شور شدن و یه خورده که حاج‏آقا صحبت کرد، اعلام کرد که من آماده باشم.
من هم شروع به صحبت کردم اما صحبت‏هام از بس عالمانه و فرهیخته‏وارانه بود که میکروفن‏بی‏سیم تاب نیاورد و مجبور شدم برم پشت تریبون.
7- اون وقتی که من رفتم اسم نوشتم، هیشکی اسم ننوشته بود اما من که افاضه فرمودم همه انرژی پیدا کردن و دویست نفری به ایراد سخن پرداختند.
در این بین نکته جالب توجهی وجود داشت که وقت حضرات برای سخن‏رانی فقط 5 دقیقه بود که شدیدا از سوی روحانیت معظم زیر پا له شد.
8- نکته جالب این بود که فقط یکی از خانم‏ها حاضر شد سخن‏براند که ایشون هم از بس عالمانه فرمایش می‏کردن، میکروفن‏بی‏سیم تاب نیاورد و حوصله آقای نجمی سر رفت و یادم نیست دقیقا اون خانم چی گفتن که اقای نجمی یه جواب دندون‏شکن به طرف ایشون پرتاب کردن.
این خانوم که خودشون رو نوجوون می‏دونستن، موجب شوخی یکی از آقایون نزدیک ما شدن که می‏گفت خانوم‏ها همیشه عادت دارن سنشون رو کم کنن.(لو نمیدم کی بود)
9- در ادامه سعی می‏کنم که دوستانی که اونجا بودن رو لینک‏کنم، به خاطر عدم وجود وقت استراحت در جلسه، امکان آشنایی با دیگر دوستان میسر نشد، ایشالا لینک بقیه دوستانی که موفق نشدم ازشون آدرس بگیرم رو بعدا میزارم یا خودشون لطف کنن و بگن.


گل نرگس ؛ مسیحیت ؛ از قرآن‏بپرس ؛ یادداشت‏های‏یک‏مسلمان... ؛ ...


پ.ن1-در جواب دوستان عزیزی که خواسته‏اند نتیجه این نشست را بدانند باید بگویم لازم نیست اسن‏چنین نشستی مشکلات قرآنی و دینی جهان اسلام را دو سه روزه حل کند؛ بلکه تاثیرات آن را باید در تغییر در نوع نگاه وبلاگ‏های مذهبی و به خصوص قرآنی به وبلاگ‏نویسی جستجو کرد.
آن‏چه که می‏توان به عنوان نتیجه ذکر کرد، ایجاد و تعمیق انگیزه وبلاگ‏نویسان نسبت به توجه هر چه بیشتر به بسط تفکر قرآنی در فضای وب بود که حداقل برای من این نتیجه حاصل شد و ...


پ.ن2-بعضی از حضرات در کامنت‏ها از اینکه من قول آن آقا را درباره آن نوجوان نقل کردم شدیدا معترض شده‏اند و شاید هم دلخور؛ من هدفی جز نوشتن جزییات نشست نداشته‏ام، اگرچه فکر هم نمی‏کنم به گونه‏ای نوشته باشم که به کسی بر بخورد.


دخول الزوار