  خبرنامهداخلیحزب،شرق،بانویالگو،نامهامام
سلام
1- دیشب که یه سری به نگهبانی زدم تا نکنه نامهای چیزی برام اومده باشه، یه بسته پست شده رو دیدم که برام اومده بود.
وقتی ورداشتم، فهمیدم چیه. خبرنامه داخلی جبهه مشارکت. این رو واسه این گفتم که بدونید خبرنامه داخلی یک حزب رسمی کجاها که نمیره! تاکید وزارت ارشاد بر غیرقانونیبودناینرویه اوجقانونگرایییکحزبپرحرف و پرمدعا
راستی یه نامه دیگه هم رسیده بود، از طرف ستاد فرهنگی فجر انقلاب اسلامی به همراه یک کتاب پالتویی با عنوان منشور نظریه دولت اسلامی. همین
2- درباره روزنامه شرق؛ گرچه چند روزی از قضیهش گذشته اما میخام چند جملهای دربارهش بنویسم. یک نکته جالبی که آدم را قلقلک میدهد، علاوه بر کار عجولانه هیئت نظارت بر مطبوعات و ...، رفتارهای اهالی شرق است. یعنی در عین حال که انبانی پر از تخلفات ریز و درشت به دنبال خود میکشیدند، هر روز یک شیرینکاری از خودشون بیرون مینداختن. اینها که حداقل خودشان ادعای نبودن آزادی و برنتافتن هرگونه انتقاد را میدهند و در اینراه چه بسا کتابها نوشتهاند و مقالهها به دست چاپ سپردهاند، به اندازه یک آدم معمولی، تدبیر نیندوخته بودند، مگر آنکه تدبیر ایشان را تعطیل شدن روزنامهشان بدانیم. یادداشتمربوط
3- من واقعا نمیفهمم این خانم انوشه انصاری از اون روز که به فضا رفت تا امروز که از سفینه فلان نزول اجلال نمودند چه گلی به سر این ملک و مملکت زدند که اینگونه همه به شادباش و خوش و خرمی مشغولند. یا مبلغان حرکت بزرگ و تاریخی این خانم – از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی- چیز قابل افتخاری در این سفر مشعشع یافتهاند و یا عقبماندگی ما مانع از فهم اینچنین افتخار شدیدی است. یکخبر جالبدر اینباره
4- انتشار نامه امام هم که ... متننامه خدا ما را به راه راست هدایت کند.
دعای یاعلییاعظیم
دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان
جزء پنجم قرآن کریم
التماس دعا
نویسنده: ( جمعه 7/7/1385 :: ساعت 3:42 عصر) لینک های مرتبط: اخبار (141) - ادبیات (483) - جامعه (441) - خانه (57) - علوم (123)
  رمضان،مقاومت، سید مهدی شجاعی
به نام خدای ماهی که شب قدری به فضیلت هزار ماه دارد.
سلام به دوستان عزیز.
1-دیشب حالم اصلا خوش نبود. بعد از افطاری و یه خورده هم دیدن سریال نهچندان بیمزه شبکه دو نشستم به کتاب خوندن.
2- یه چند شب پیش به سعید گفتم میتونی برام سانتاماریا گیر بیاری. گفت فردا، همون وقت هم توی کتاباش گشت و سه تا کتاب که داستانهای سید مهدی توش بود رو بهم داد.
3- دیشب که داشتم میخوندم، کلی حالم خوش شد، کلی هم خوشحال شدم البته بگم که از عصر شروع به خوندن کردم توی کتابی که انتشارات نیستان به عنوان گزیده ادبیات معاصر چاپ کرده بود، یه داستان کوتاه بود که عنوانش یادم نیست اما درباره جنگ و جبهه بود و محور داستان یه دختر چشمآبی بود و ... فکر کنم هدیه هفته دفاع مقدسم همون داستان بود ...

4- کتاب دومی که خوندم، رزیتاخاتون(البته+متندفاعیهدر دادگاه و دو مصاحبه) بود که سرشار از ادبیاتی بود که فکر میکنم جامعه سیاسی و فرهنگی ایران خیلی بهش نیاز داره اما حیف که ...
5- درباره ماه مبارک نمیدونم چی بگم، دفعههای پیش درجا یه متن ادبی دمدستی مینوشتم و میزاشتم توی وبلاگ اما حالا ... شاید حسش نیست، شایدم ...
دعا یادتان نرود. 5- در این ماه مبارک، رهایی قدس شریف و ... را از یاد نبریم. 6- راستی! همیشه مراسم هفته دفاع مقدس و نمایشگاه و ... توی قم رو توی رودخونه برگزار میکردن اما امسال کنار کوه خضر هستش؛ و این یعنی اینکه اگه من سالهای پیش حداقل سه بار به نمایشگاه دفاع مقدس سر میزدم امسال شاید یه بار هم نتونم.
7- اینم دعای نور با صدای محمد اصفهانی اینجا
یاعلی نویسنده: ( سهشنبه 4/7/1385 :: ساعت 4:21 عصر) لینک های مرتبط: ادبیات (483) - ادبیات سیاسی (6) - ادبیات متعهد (17) - ادبیات مقاومت (31) - انقلاب اسلامی (205) - تاریخ ایران (49) - جامعه (441) - خانه (57) - داستان نویسی (26) - متون ادبی (55) - هنر عصر انقلاب اسلام (2)
  شروعدوباره؛نشستهماندیشیوبلاگنویسانقرآنی
سلام
1- من کاری به آنچه که قبل از من بر این وبلاگ آمده است ندارم؛ خواهش میکنم شما هم کاری نداشته باشید.
2- امروز بعد از اینکه رفتم حمام و لباسهام رو شستم، نزدیک ساعت 4 و چهل دقیقه بود که راه افتادم که برم محل برگزاری نشست هماندیشی وبلاگنویسان قرآنی. 3- وقتی رسیدم یه خورده از سخنرانی حاجآقای شهریاری مونده بود. برای استفاده از سخنرانی ایشون اینجا برید 4- کنار من یه آقایی نشسته بود که ساکت و مثبت نشسته بود و گوش میکرد اما من شروع کردم به وراجی؛ اونم از روی ناچاری جوابم رو میداد؛ وبلاگایشون. 5- همینجوری که داشتیم پذیرایی میشدیم، اون آقایی که توی دفتر توسعه وبلاگ دینی یه کارهای بود، رفت و گفت که تریبون آزاد داریم هرکی میخاد اظهار وجود کنه بیاد. 6- حاجآقای نجمی به عنوان تریبونگردان، با یه حاجآقایی که مسئول واحد پاسخگویی به شبهات قرآنی بودن وارد شور شدن و یه خورده که حاجآقا صحبت کرد، اعلام کرد که من آماده باشم. من هم شروع به صحبت کردم اما صحبتهام از بس عالمانه و فرهیختهوارانه بود که میکروفنبیسیم تاب نیاورد و مجبور شدم برم پشت تریبون. 7- اون وقتی که من رفتم اسم نوشتم، هیشکی اسم ننوشته بود اما من که افاضه فرمودم همه انرژی پیدا کردن و دویست نفری به ایراد سخن پرداختند. در این بین نکته جالب توجهی وجود داشت که وقت حضرات برای سخنرانی فقط 5 دقیقه بود که شدیدا از سوی روحانیت معظم زیر پا له شد. 8- نکته جالب این بود که فقط یکی از خانمها حاضر شد سخنبراند که ایشون هم از بس عالمانه فرمایش میکردن، میکروفنبیسیم تاب نیاورد و حوصله آقای نجمی سر رفت و یادم نیست دقیقا اون خانم چی گفتن که اقای نجمی یه جواب دندونشکن به طرف ایشون پرتاب کردن. این خانوم که خودشون رو نوجوون میدونستن، موجب شوخی یکی از آقایون نزدیک ما شدن که میگفت خانومها همیشه عادت دارن سنشون رو کم کنن.(لو نمیدم کی بود) 9- در ادامه سعی میکنم که دوستانی که اونجا بودن رو لینککنم، به خاطر عدم وجود وقت استراحت در جلسه، امکان آشنایی با دیگر دوستان میسر نشد، ایشالا لینک بقیه دوستانی که موفق نشدم ازشون آدرس بگیرم رو بعدا میزارم یا خودشون لطف کنن و بگن.
گل نرگس ؛ مسیحیت ؛ از قرآنبپرس ؛ یادداشتهاییکمسلمان... ؛ ...
پ.ن1-در جواب دوستان عزیزی که خواستهاند نتیجه این نشست را بدانند باید بگویم لازم نیست اسنچنین نشستی مشکلات قرآنی و دینی جهان اسلام را دو سه روزه حل کند؛ بلکه تاثیرات آن را باید در تغییر در نوع نگاه وبلاگهای مذهبی و به خصوص قرآنی به وبلاگنویسی جستجو کرد. آنچه که میتوان به عنوان نتیجه ذکر کرد، ایجاد و تعمیق انگیزه وبلاگنویسان نسبت به توجه هر چه بیشتر به بسط تفکر قرآنی در فضای وب بود که حداقل برای من این نتیجه حاصل شد و ...
پ.ن2-بعضی از حضرات در کامنتها از اینکه من قول آن آقا را درباره آن نوجوان نقل کردم شدیدا معترض شدهاند و شاید هم دلخور؛ من هدفی جز نوشتن جزییات نشست نداشتهام، اگرچه فکر هم نمیکنم به گونهای نوشته باشم که به کسی بر بخورد. |